فردا صبح کوین اومد تو اتاق و دید مریم هنوز خوابه ...........رفت بالا سرش نشست....................یکم نازش کرد................بعد اومد آروم صداش کنه که یهو دونگ هو پرید تو اتاق و داد زد:پپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپخخخخخخخخخخخخخخخ(ای خدا اسکلیه ها ههههههههههههه)
با صدای دونگ هو مریم از خواب پرید و یه جیغ کوتاه زد
کوین رفت یه دونه زد تو سر دونگ هو و گفت:دیوونه من که بیدار بودم قلبم اومد تو دهنم چه برسه این بیچاره که خواب بود
مریم که هول کرده بود:من کجام؟این جا کجاست؟من تو اتاق تو چی کار میکنم دوباره؟
دونگ هو در رفت و کوینم دنبالش رفت تا مثلا شتکش کنه
مریم همچنان تو شوک بود از تخت اومد پایین و رفت تو پذیرایی و تو حالت شوک نشست(حالا حالت شوک چیه من نمیدونم)
از سر و صداشون پسرا اومدن تو پذیرایی...........
سوهیون یا...............شما دوتا...............صبر کنید ببینم..............دوباره چتونه؟؟؟؟؟؟
کوین:این مشنگ اومد تو اتاق پخ کرد مریم از خواب پرید بیچاره کوپ کرده بود
سوهیون:مریم؟مریم اینجا چی کار میکنه؟
کوین:دیشب آوردمش خواب بود دلم نیومد بیدارش کنم آدرس خونشونو بپرسم
سوهیون:که اینطور........................خب حالا اونو ول کن برو به داد مریم برس کجاس؟
کوین:فک کنم تو اتاقه هنوز!!!!
هون:نه..............نشسته اینجا
کوین دوید رفت پیش مریم نشست و گفت:حالت خوبه؟
دونگ هو اومد و گفت:مریم شی معذرت میخوام نمیدونستم شما هم تو اتاقین فک کردم کوین تنهاس!!!!!!!(اگه تنها بودم نباید این کارو میکردی بیچاره قلبش میومد تو دهنش)
مریم:عیب نداره...............تو سن من و شما این چیزا عادیه.................منم دوستامو همینجوری بیدار میکنم
ای جی:پس خل بازی تو سن شما عادیه!!!!!!!!!!والله زمان ما که بچه ها بادب و با وقار میرفتن دوستاشونو بیدار میکردن نه اینجوری!!!(ببخشید شما بابابزرگ گروه هستید؟)
مریم که آروم شده بود و خودش فهمیده بود تو اتاق کوین چی کار میکنه خندیدو گفت:تازه این کاری که دونگهو شی کردند کوچیکش بود.....................خود من چند روز پیش با چندتا یخ و یه پارچ آب نیلوفرو بیدار کردم!!!!!!!!!
سوهیون:نیلوفرو؟نیلوی منو با یه پارچ آب بیدار کردی؟چطور دلت اومد
سوهیون که تاحالا از این حرفا نزده بود باعث وارد شدن یک شوک بزرگ به گروهش شد
همه با هم:چچچچچچچچچچچچچیییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نیلوی تو؟
ای جی:از کی تاحالا نیلوشی شده مال تو؟
سوهیون:من گفتم مال منه؟اشتباه میکنی من نگفتم
همه خندیدندو گفتند:بلللللللللللللللله...............................شما نگفتی
مریم:خب من دیگه برم حتما بچه ها تا الان نگرانم شدند!!!!(اگه نگران بودند یه زنگ میزدند)
کوین:این دفعه دیگه میرسونمت میخوام آدرس خونتونو یاد بگیرم که از این به بعد اگه شب جایی بودیم ببرمت خونه خودتون نه خونه خودمون هه هه هه
مریم:باشه..........................ممنون
دم در:
مریم:از همه ممنون................ببخشید که زحمت دادم...................
هون:خواهش میکنم....................شما زحمت نیستین رحمتین(از کی تاحالا کره ایها ضرب المثل ایرانی میگن که این دومیش باشه!!!!!!!)
مریم لبخند زد و خداحافظی کرد و رفت
تو ماشین:
مریم:ممنون
کوین:برای چی؟
مریم:برای همه چی؟...................اینکه منو میرسونی............اینکه عشقمو به مسخره نمیگیری.................اینکه اینقدر به من لطف میکنی........
کوین:اولی که وظیفه س(این که معلومه) راجع به دومی هم گفتم که من هیچوقت عشق تو رو به مسخره و بازی نمیگیرم(جرات داری بگیر ببین چی کارت میکنم!!)سومی هم بازم وظیفه س(اینم معلومه)
بعد از چند دقیقه سکوت کوین و مریم همزمان گفتند:دوستت دارم(واه واه چه بی حیا بذارید یه روز از دوستیتون بگذره بعد از این چرندیات بارهم کنید)
مریم همینجور به کوین نگاه میکرد و کوینم هی داشت به اون نگاه میکرد(خره داری رانندگی میکنی)
مریم یه لحظه جلو رو نگاه کرد دید که یه ماشین داره از رو به رو میاد یهو جیغ زد و کوینم تا دید سریع پیچید تو خاکی(وسط بیابون بودند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!)
کوین:وای ببخشید حواسم پرت شد............
مریم:نه..................تقصیر منه واقعا ببخشید..................نباید موقعی که داری رانندگی میکنی باهات حرف بزنم.................اصلا تو اون موقعیت گفتن اون جمله خیلی مسخره بود واقعا ببخشید.......................................
بعد خانوم لوس بی مزه شروع کرد به گریه کردن
کوین بغلش کرد و گفت:دیگه گذشت ناراحت نباش
بعد راه افتادند و رفتند خونه مریم اینا
دم خونه:
مریم:ممنون و بازم متاسفم
کوین:خواهش میکنم و گفتم ناراحت نباش
بعد خدافظی کردند و مریم رفت خونه و کوینم رفت خونش
دیگه بستونه
بای بای
نظرات شما عزیزان:
هانیه
ساعت15:29---19 مرداد 1392
اجی ادامشو بزار از طرف همه
پاسخ:همه هروقت خودشون خواستن بیان بگن بذارم